انیسه

ساخت وبلاگ

بنام خدا.

میخواستم بنویسم یکی بود یکی نبود...اما انیسه گفت ننویس مگه قصه است؟

میگفت کتی میدونی چیه ازاول هم یکی بود یکی نبود،نبود.ازاول بود یکی نبود یکی دیگن هم نبود....

سرشو گذاشت رو شونم....گفت میدونی کتی گاهی میگم خوشبحال کتایون...وگاهیم حسرت میخورم.....میگم خدایا چرا؟فکرنکنی حسودم ها.نه!عقده ایم!

وبلند بلند میخنده.....

خنده ای که تهش غم بود و من نگاش کردم.

موهای بلندش اززیر مقنعه زده بود بیرون تا کمرش و بعدفر خورده بود....

میگم:انیسه موهات خیلی خوشگله عاشقشونم کوتاه نکنیا...

باز میخنده باغم:

-کتی خانم از مزیت های فقیر بودن این پول نداری بری ارایشگاه....

- کتی برام اهنگ میخونی میشه پرنده باشیو وقتی میخونی حس میکنم پرندم.

بلند میخندم و میگم:

من یه پرندم ارزو دارم

محکم میزنه به دستم:

-بیشعور جدیمااااا.

بازمیخندم:

میشه پرنده باشی اما رها نباشی.....

چشاش پر اشک میشه

برای حال و هواشو عوض کنم میگم

انیس مشاالله مشاالله فیتنسی هستی برا خودت.

لبخند میزنه

مزیت دوم فقر پول نداری غذا بخمری پول نداری باتاکسی بریز پیاده کز میکنی لاغر میشه تناسب اندام رایگان....

دهنمو باز میبنده بااین حرفش.....

کتی کاش مامانم بود همونطورمعتاد کاش بابام بود همونطورنونوا...

وقتی بابام مرد من تنها بود مامانم معتاد بود حامله هم بود مونسه کوچیک بود یاسرو بچه تر ازاون و من ده سالم بود کتی بچه بودم بخدا تنها بودم....بابا که رفت مامان که زایمان کرد از درد فحش میداد کتایون داداشم معتادبدنیا معتاد مرد......

اخ درد داره کتی همه فکر میکنن که اینا داستانه اما نیست....مامان نعشه یک گوشه جون داد منم مونس و یاسرو قایم کردم ک نبینن که دایی اومد و من برد خونشون...ک تاالان باید تحمل کنم فحش هایی زنداییمو.....ک بگه نبودی خوشبخت بودیم بی پدر مادر.

منه بدبخت هم گوش میدم و دم نمیزنم کتی بدبخت تر ازمن هست؟

نمی دونم بهش چی بگم دهنم بستس...

انیسه میگه.کتی میدونی مونسه سرو گوشش میجنبه میترسم تو این دوره مونسه رو از دست بدم.....بدبختم بدبخت...

بهش میگم:خدابزرگه انیسه خدا هست.....

اشک میریزه...

دیگ تحمل ندارم کتی خونه داییم بمونم....

اشکاش و پاک میکنم انیسه همه زندگیا ها سختی داره درد داره عو باید قویی باشی برای یاسر برای مونسه.

میخنده....کتی همیشه میگم جواب سختیام دوستی مثل توهه....باز میخنده برف پرتاب میکنه طرفم.

کوفت شوهرت شی که انقدر جیگری و فرار میکنه....

انیسه تو دنیا زیاده زندگیش داستان نیست....

بهش گفتم زندگیتو بذارم تو دفترم؟.

خندید بنویس کتی اگر کتابتو چاپ کردی اولش بنویس تقدیم به مامانم بابام شوهرو فلان فلان بعد بنویس تقدیم به انیسه ک منو یاری کرد بعد میخنده باز....

بنویس که همه بدونن مثل من وجود دارع ک وقتی دیدی بگی عه انیسه یادش بخیر....

میبوسمش

انیس من تورو فراموش نمیکنم یادت نره بغل میکنه...

 

 

 

 

 

 

برای انیسه ها دعا کنید دلشون خیلی پاکه...

 

 

 

 

 

 

پ.ن این نوشته خلاصه ای اززندگیه انیسه کاملش خیلی بود گفتم حوصلتون سر میره....

یاعلی

کتیبه ی عشق...
ما را در سایت کتیبه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bkatayun8898e بازدید : 236 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 23:43